اینک برخی از بدگمانیها و شُبهاتی که عدهای بنابر عواملی متعدد و اهدافی گوناگون بر دعوت و چهرههای اخوان وارد میکنند و همچنین پاسخ این شُبههافکنیها از قلب میدان و واقع ملموس که برای آنانی که با دیدهی انصاف و وجدانی بیدار تاریخ را ورق میزنند و حوادث آن را بررسی و تجزیه و تحلیل میکنند، خالی از لطف و روشنگری نیست.
اخوانالمسلمین طالب کرسی و بهدنبال قدرت هستند نه چیز دیگری
این تهمت و دروغی است که واقعیت آن را رد و تکذیب مینماید؛ چرا که آنان بیشتر از 80 سال است که با حکمت و اندرز نیکو به سوی خدا دعوت مینمایند و با توجه به تواناییهای علمی، تربیتی و سازمانی نیرومندی که داشتند خیلی سریع میتوانستند به این کرسیها برسند؛ و اینکه بخشی از رژیمی باشند که از اصول دینی و میهنی خود بیگانه است، به کلی رد کردند و برای اثبات این ادعا، نمونهها و شواهدی ذیل بهترین گواه است.
1- صدارت ادارهی صحنهی سیاسی مصر به امام بنا-رحمهالله- پیشنهاد گردید مشروط بر اینکه از این به بعد بخشی از مسئلهی فلسطین را به میان نیاورد و هر چه میخواهند از وزارتخانهها و کرسیهای مجلس به آنان داده شود؛ تا جایی که یکی از رجال بلند پایه سفارت انگلیس پیش امام بنا آمد که در آن زمان بریتانیا دوست غاصب و حاکم بر سرنوشت مصر و ناظر بر تأسیس نظام صهیونیست بود و مبلغ یک میلیون جُنیه مصری که امروزه چیزی حدود نیم میلیارد است به ایشان پیشنهاد داد، امام بنا با افتخار و در کمال عزتِ نفس از حاشیه گذاشتن مسئلهی فلسطین خودداری نمود و فرمود: «تا زمانی که فکر میکنید ما بردگانی زمینگیر هستیم که دستمان را به سوی غیر خدا دراز میکنیم، پس بدانید که هنوز اخوانالمسلمین را نشناختهاید!!» فرستادهی انگلیس گفت: همهی احزاب مصری این مبالغ را دریافت کردهاند شما هم برای فعالیت و توسعهی امور تشکیلاتی خود بردارید و استفاده کنید، امام بنا فرمودند: ما به هیچ وجه دست خود را به سوی دشمن دراز نمیکنیم و غیر از خداوند متعال، نیازمند کس دیگری نیستیم؛ نمایندهی انگلیس برگشت و در خاطرات خود نوشت: پولی که بسیاری از رهبران احزاب مصری برای دریافت آن آب دهانشان ریخت، آب دهان اخوانالمسلمین نیز برای آن ریخت، اما نه برای تصاحب آن بلکه تا روی آن بریزند و تف کنند. بنابراین اگر اخوانیها طالب مناصب و قدرت بودند خیلی وقت پیش از پرداختن به مسألهی جهان اسلام که فلسطین است، صرفنظر میکردند و امام بنا-رحمهالله- اولین کنگره در تاریخ اخوانالمسلمین را به قدس شریف و فلسطین اختصاص داد و زمانی که به نخست وزیر مصر دعوتنامه جهت حضور در کنگره فرستادند (به علت رعایت احساسات بعضی احزاب از ذکر نام معذوریم) گفت: «من نخست وزیر مصر هستم نه فلسطین»؛ و برای این امر مهم امام بنا سازمان و تشکیلاتی راهاندازی نمود که فداکاریهای آبرومندانهای را برای آزادسازی مصر از دست انگلیسیها و فلسطین از تجاوز صهیونیستها، به عمل آوردند.
تا به امروز هم قدس شریف و فلسطین اشغالی در صدر خواسته و مسایلی است که به خاطر آن بسیار شهید، دهها هزار زندانی و هزاران نفر شکنجه شدند.
اخوانالمسلمین حرکت مقاومت «حماس» را تأسیس نمود که پیش گام در جهاد، شهادت و تحملِ شایسته در میدان کار سیاسی و جهاد است، و با وجود تحریمها، انواع نمونههای قدرتنمایی را در برابر صهیونیستها در جنگ «رصاص المصبوب و موقعه الفرقان» از خود نشان داد و شعار «الجوع لا الرکوع» را سرلوحه کار خود قرار داد و غزه از لحاظ داخلی امنترین جای دنیا، کم جرم و جنایتترین و پایینترین آمار طلاق را به خود اختصاص داده است، بیشترین جاهای دنیا در زاد و ولد و آموزش و دانشگاه اسلامیاش از بهترین دانشگاههای عربی است که 60 هزار حافظ قرآن در آنجا به سر میبرند و هنوز هم شعار: «الجوع لا الرکوع» را بر اثر تربیت بر مبنای منهج تربیتی اخوانالمسلمین سر میدهند.
2- انقلاب 23 یولیو پیش آمد و در میان افسران ارتش و اخوانالمسلمین توافقنامهای جهت شورش بر علیه استعمار انگلیس و پادشاهی آن، نوشته شد که به شکل مؤثری برای پیروزی انقلاب از خود تلاش نشان دادند و اگر نقشآفرینی آنان برای حمایت مؤسسات و نهادهای مصری حفاظت از جانها نبود، انقلاب به ثمر نمینشست، اما جمال عبدالناصر به مخالفت و سرکوب اخوان و یاوران خود امثال محمد نجیب و...، دست زد و همه چیز را تحت کنترل، و بر اوضاع مسلط و چیره شد و به جماعت اخوان پیشنهاد شرکت در حکومتی دیکتاتوری داد که اگر آنان از تعلق به سرزمین و دین خود صرفنظر میکردند و پیشنهاد او را میپذیرفتند صاحب کرسی و قدرت میشدند، اما آن را رد نموده و در این راه متحمل اعدام رهبران، حبس ابد و غیر ابد نزدیک به 160 هزار اخوانی شدند. شکنجههایی متحمل گشتند که جوانان را پیر و سالخورده میکرد، در زندان از آنان خواسته شد که بعد از این همه سختی و دردِ ستم و تجاوز و محرومیت و تهدید، جمال عبدالناصر را تأیید کنند و از عضویت در جماعت اخوان پشیمان و نادم شوند، اما آنان حاضر نشدند که از ثوابت دینی، اخلاقی و میهنی خویش دست بردارند.
با وجود همهی اینها، استاد حسن الهضیبی مرشد عام دوم اخوانالمسلمین که مستشار و دادرس بود، به شدت با قضیهی تکفیر کردن که در داخل زندان توسط مصطفی شکری مطرح گردید، ایستادگی کرد و کتاب خود را در این رابطه با نام (دعاةٌ القُضاةٌ) دعوتگرانیم نه دادرسان را نوشت و در آن نشانههای منهج میانهروی را که هیچ مسلمانی به صرف ارتکاب گناه کبیره و مادامی که یکی از ضروریات دین را منکر نشود، نباید تکفیر نمود، توضیح و بسط داد، در حالی که عدهای از زندانبانان و نگهبانان میگفتند: اگر پروردگار ما هم پایین بیاید با شما زندانیاش میکنیم، برخی قرآن را زیر پا میگذاشتند و عدهای خواستار قرائت معکوس سورهی فاتحه میشدند، همهی اینها به علاوه گردابی از بدگوییها و شکنجههای روحی که از هواداران عبدالناصر میشنیدند، همان عبدالناصری که با دیدن صحنههای شکنجه خوشحال میشد ولو اینکه برای بانوان باشد، مانند خانم زینب غزالی که سربازی را برای هتک حرمت و اذیت و آزار بر او وارد کردند اما خداوند او را نابود کرد، و سگ گرسنهای بر شیخ أودَن مفسر بزرگ قرآن فرستادن تا به گمان خود او را تکه تکه و پاره پاره کند اما شیخ به سجده افتاد و از خداوند متعال کمک خواست و سگ هار به ارادهی خداوند روبروی او زانو زد و دمش را برای او تکان میداد.
با وجود این همه بلاهای وحشتناک و غیر قابل تصور، جمال عبدالناصر را تکفیر نکردن و عدهای از جوانان را از دست دادند، حتی زمانی که استاد عمر تلمسانی مرشد سوم را در زندان از خواب بیدار کردند و به او گفتند که: جمال عبدالناصر مُرد، فرمودند: خداوند او را رحمت کند!! دوستانش به او گفتند: آیا بعد از این همه بلاها که بر سر ما آورده برای او طلب آمرزش میکنی؟ گفت: اگر خداوند جمال عبدالناصر را بیامرزد و به او رحم کند به گمان شما با ما چه خواهد کرد؟ قیامت را مدنظر خود قرار دهید که این خصلت بخشندگی مقامی است بلند و خداوند میفرمایند: (وَسَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ الَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي السَّرَّاء وَالضَّرَّاء وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ)[آلعمران:133-134]
به سوي آمرزش پروردگارتان، و بهشتي بشتابيد و بر همديگر پيشي گيريد كه بهاي آن (براي مثال، همچون بهاي) آسمانها و زمين است؛ (و چنين چيز با ارزشي) براي پرهيزگاران تهيّه ديده شده است، آن كساني كه در حال خوشي و ناخوشي و ثروتمندي و تنگدستي، به احسان و بذل و بخشش دست میزنند، و خشم خود را فرو ميخورند، و از مردم گذشت ميكنند، و خداوند نیکوکاران را دوست ميدارد.
3- محمد انور سادات به استاد عمر تلمسانی مرشد عام سوم اخوانالمسلمین در زمان استراحت خود در قناطر، ریاست مجلس شورای مصر را در مقابل یک سری عقبنشینیهای عمده و اساسی، عرضه نمود اما استاد تلمسانی این چنین جواب او را داد: «من میپذیرم که رفتگر خیابانهای مصر اسلامی باشم تا اینکه رئیس مجلس حکومتی که شریعت اسلام را پیاده نمیکند و حقوق آزادی، عدالت و کرامت همشهریان را نادیده میگیرد.» ناگفته نماند که استاد تلمسانی قبل از اینکه به عضویت اخوان درآید از جمله بزرگ ثروتمندان مصر بود که همهی داراییاش را در راه خدمت به میهن، ملت و دعوتش قرار داد و تا آخر عمر خود از دریافت ناچیزی که به عنوان حقوق از کانون وکلا دریافت میکرد، امرار معاش مینمود و با وجود این همه نجابت و شرافتمندی و ترقی، سادات بر اخوان تازید و سپس دیگر قوای معارض سیاسی را در تنگنا و تحت فشار قرار داد و همه را زندانی نمود که منجر به سوء عاقبت و بد فرجامی او شد.
4- این زمینه برای اخوانالمسلمین فراهم بود که بر جنایات حسنی مبارک در غارت و چپاول و استبداد و فساد، ساکت بمانند و مانند هر جریان سیاسی دیگری که از لحاظ نفرات و امکانات نسبت به آنها در ردهی پایینتری هم بودند، به کرسیهای فراوانی دست یابند، اما ثبات و استقامت آنان بر ایدئولوژی و پرنشیب خود آنها را در رویارویی با باطل استوار نمود و سرزمین مصر را با بهترین دانشمندان، پزشکان، مهندسان، کارگران، کشاورزان و مدرسین آباد کردند و جزو اولین کسانی بودند که خبرهای غارت و چپاول علاء و جمال و مادرشان سوزان خانم را فاش نمودند که باعث خشم رئیس شد و او را آشفته کرد، از لحاظ داخلی به خاطر کشف فساد و از جهت خارجی به دلیل حمایتهایشان از صهیونیستها در مورد فلسطین و از آمریکاییها در جنگ با افغانستان و خوار نمودن امت اسلامی، در نتیجهی آنچه سهم اخوان بود اخراج از وظایف دولتی، سلب حقوق سیاسی و مدنی، محروم نمودن بستگان و خویشاوندان آنها از استخدام در سازمانها و نهادهای سیاسی و رودررو به ارتش و نیروی پلیس و مشاغل مهم و معمولی، تا جایی که 45 هزار از آنان را در مدت 30 سال به زندانها روانه کردند.
5- حداقل نیمی از جوانانی که برای انقلاب 25 ینایر نقشه کشیدند از جوانان اخوانی بودند که به خاطر مصالح و پیروزی انقلاب هویت خود را فاش ننمودند، سپس آنان با تعداد چشمگیری از لحاظ کمی و کیفی شرکت کردند و اگر بعد از فضل خداوند استقامت آنها از همان ابتدای حادثهی اسب و جمل و...، نمیبود، انقلاب فروکش میشد، دشمنان قبل از دوستان این را گواهی میدهند؛ آنان بردباری را پیشینه کردند و دیگران را به صبر و استقامت سفارش نمودند و پیوندهای محکم و میدان آزادی را آنچنان ماهرانه اداره و حمایت نمودند که به وضوح صحنههای ربانی و اخلاقی و همزیستی با غیر مسلمانان در آن مشاهده میشد، تا جایی که از کینهها در زمان انقلاب و هنگام مراسمات اعیاد میلاد، در مقابل اقدامات خرابکارانهی اراذل و اوباش حفاظت کردند.
غیر از اسلامگراها هیچ جریان سیاسی دیگری در هیچ کدام از ایستادنهای میدان آزادی حضور نداشتند و آنان از لحاظ عدد و آمادگی و شکل محتوا موفق شدند و از پذیرش دیکتهها و انحراف از آرمانهای انقلاب که توسط مجلس اعلای ارتش به آنان القا میشد، امتناع ورزیدند و به سوی اصول ثابت و حس میهنخواهی خود متمایل گشتند و در این مسیر متحمل دورترین، سختترین و خشونتآمیزترین حملات و هجمههای رسانهای توسط 22 کانال ماهوارهای رسمی و غیر رسمی و روزنامههای بیشماری شدند و با این حال دستها و دلهایشان را به سوی همهی فرزندان میهن خود اعم از: مسلمان و مسیحیها، مردان و زنان، سالمندان و جوانان به خاطر ساختن و آبادانی مصر، دراز میکنند و از مستشارها و قضاتی همچون: بشری، غریانی و مکی خواستند که خود را برای تصدی پست ریاست جمهوری کاندیدا کنند، اما هنگامی که متوجه انحراف و عقبنشینی مجلس اعلای ارتش از آرمانهای انقلاب و نادیده گرفتن خون شهدا شدند برای به عهده گرفتن بار امانت قدم جلو گذاشتن و این بار گران و طاقتفرسا را در این برهه حساس و آشفته و به دور از هر نوع غنیمت و منافع مادی را به عهده گرفتند، کناره گرفتن در این مرحلهی اول برای آنان مناسبتر و راحتتر بود اما به خاطر مصر کاندیداهایی که هیچ کدامشان علاقهای به این پست نداشتند به این وادی آمدند و خود را برای تحمل سختیهای این دوره و گذر از این مرحلهی تاریخی، آماده کردند.
و در نهایت آنان را میبینیم که چگونه در مقابل حکم ظالمانهی دادگاهی که هیچ توجهی به خون شهدا درد زخمیها و مجروحان و سوز و گداز پدران و مادران داغدیده نکرده، ایستادگی کردند، حکمی که به نفع بسیاری از مجرمانی که کشندگان جوانان غیر مسلح و حقجو بودند، امثال مبارک و غلامان حلقه به گوش او اعم از پسران و یاورانش، صادر گردید.
و در آخر...
خداوند میفرماید: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن جَاءكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا أَن تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ)[حجرات:6]
اي كساني كه ايمان آوردهايد! اگر شخص فاسقي خبري را به شما رسانيد درباره آن تحقيق كنيد، مبادا به گروهي بدون آگاهي آسيب برسانيد و از كردهی خود پشيمان شويد.
نظرات
خ-مرادی
27 اردیبهشت 1392 - 03:08با تشکر از زحمات جناب اقای الیاسی که با این اوردن این مطالب حسن نیت اخوان را درطی این سالها یاد آور شد وباید بگویم خیلی از انتقادات از سوی کسانی بیان می گردد که خود بهتر می دانند که اخوان که ها هستند وچه ها کرده اند اما حسادت وکمی اخلاص در دوستان وشدت کفر والحاد از طرف دشمنان دین سبب تراوش افکار منفی وعوام فریبانه به نسبت جماعت اخوان المسلمین از ابتدا ی تاسیس تا امروز در بیشتر کشور های جهان شده است که نه تنها تاثیری در فکر وحرکت اخوان نداشته بلکه به حول وقوه الهی هر روز بهتر از دیروز در عرصه دعوت واصلاح جامعه کوشیده وخواهند کوشید ومردم بهترین قضاوت ها را می کنند .
بدوننام
28 اردیبهشت 1392 - 07:25برادریاخواهر خ مرادی/کاش میشدازان عده نام می بردی
parosh
27 اردیبهشت 1392 - 09:26امروز دعوت اخوان المسلیمن در دانشگاهها و در بین جوانان موجی از آگاهی دینی و حرکتی ایجاد کرده است. و این آگاهی و حرکت مدیون مشی میانه روانه و دقیق و مجاهدانه این حرکت اسلامی است که اسلام توانسه است هم در دل غیر مسلمانان اروپای و آمریکایی و هم در ذهن و قلب جوانان مسلمان بیداری ایجاد کند. در ضمن تا زمانی که اسلام حکومت نکند قوانین و احکام اسلام ضمانت اجرایی نخواهد داشت. چون خود پیامبر حکومت اسلامی تشکیل داد.
منصور
29 اردیبهشت 1392 - 09:23شما چرا شیفته و کشته و مرده ی نو مسلمانان سفید پوست و مو بور اروپایی و امریکایی هستید۰ چرا در هیچ جایی نه در این سایت نه در سایر سایت های دعوی کمترین اشاره ای به نو مسلمانان سیاه پوست و رنگین پوست نمی کنید۰شما به شدت نژادپرست هستید۰ قبل از دعوت دیگران باید خودتان را اصلاح کنید.
بدوننام
28 اردیبهشت 1392 - 04:44من اخوان را دوستدارم ونگران شبهات ومشکلاتی که به انها واردمی شودهستم ازبرادر عزیزی که رفع شبهه از اخوان المسلمین کردند تشکر می کنم.
حیدر
29 اردیبهشت 1392 - 07:39ضمن تقدیر و تشکر از برادر بزرگوارم، نام کتاب امام هضیبی اشتباهی ذکر شده، لطف کرده و اصلاح فرمایید. دعاة لا قضاة صحیح می باشد.
اخواندوست
29 اردیبهشت 1392 - 08:55با سلام؛ ضمن تشکر از جناب الیاسی؛ بنده نیز این مطلب را در پاسخ به نظرات یکی از بازدیدکنندگان همین سایت نگاشته بودم؛ ضمیمه آن را ذیل این مطلب، خالی از لطف نمی دانم. http://s4.picofile.com/file/7765767418/Pasokh.pdf.html با تشکر مجدد
عبدالله
29 اردیبهشت 1392 - 08:44من اخوانی نیستم امااین حقایق مرابه شدت تحت تاثیرقراردادودیدگاهم رابه کلی عوض کردچون بعدازخواندن مطالب به تاریخ اخوان که مراجعه کردم همه راواقعیت دیدم/ازآقای استاد الیاسی نهایت تشکررادارم
بدوننام
31 اردیبهشت 1392 - 02:13ضمن تشکرباتوجه به اتهاماتی که به اهل سنت می زدندازسال 1358دنبال فکروقرائتی ازاسلام ازدیدگاه اهل سنت بودم که پاسخگوی سئوالاتم باشدوبدلایل زیرافکاراخوان رابرگزیدم: 1-اعتقادبه اینکه باب اجتهادبسته نیست وبااجتهادزنده پاسخگوی سئوالات می باشد. 2-ازتفرقه دوری جسته وهمواره برای اتحادامت تلاش میکند. 3-ظلم ستیزاست وباظالم مبارزه میکند. 4-به امورمسلمانان درهرجای دنیاوبخصوص قبله اول مسلمانان اهتمام جدی دارد. 5-افراط وتفریط نداشته وازمشی اعتدال پیروی میکند. 6-ازخرافه پرستی وشرکیات بیزاروبرمحورتوحیدفعالیت دارد. 7-برتربیت فردی وخانوادگی تاکیداولیه دارد. 8-انقلاب اسلامی ایران راتائیدوبابرادران شیعه تعامل دارد. 9-رهبرانش مخلص وباتقوی بوده ودرراه اسلام جانفشانی نموده اند. 10-اخلاص وفداکاری وتلاش ومجاهدت وصبروبردباری وحلم ودریک کلمه ایمان راستین امام شهیدمارابیاداصحاب رسول الله (ص)می اندازد.
سنی ایرانی
01 خرداد 1392 - 08:48اینکه شخصیت امام حسن البنا- رحمه الله- شخصیتی بزرگ، مبارز و انقلابی بوده است، مسأله ای اتفاقی و غیرقابل انکار است. اما صرف نظر از فعالیتها و برنامه های اخوان المسلین در دیگر کشورهای اسلامی- که همواره یکی از طلایه داران بهار عربی بوده اند-، اما چیزی که به عنوان یک اهل سنت ایرانی من را می رنجاند و مایه تاسف است، کوتاهی فعالان اخوان المسلمین در ایران در خصوص بیان تبعیضهای موجود در حق اهل سنت ایران و اعلام مطالبات این جمعیت قابل توجه در ایران و پیگیری آنهاست. یکی از نمونه های بارز آن همین سایت "اصلاح" است که، با وجود اینکه به فعالیتهای علمی و فرهنگی این سایت اعتراف می کنم، اما جای خالی بیان مطالبات اهل سنت ایران را در این سایت بسیار خالی می بینم، که البته دلیلش را نیز نمی دانم. شاید....
بدوننام
10 خرداد 1392 - 10:55برادرانی هستند که کت و شلوار و کراوات می پوشند، ریش و سبیل مبارک را شش تیغه می تراشند، با خانم های نامحرم هم به گرمی اختلاط گفتگو حتی مصافحه می فرمایند، خواننده آثار حسن البنا و سیدقطب وسایر نویسندگان مورد تایید اخوان هم هستند و منتسب به اخوان هم هستند۰۰۰ پرسش این است که در اندیشه ی اخوانی تا چه حد می توان ظاهر احکام دینی را به بهانه ی دعوت!! نقض کرد؟!